پیش نیاز محرم شدن در یک فرد این است که آن شخص قبلا محرومیت هایی راکشیده باشد تا بی طی فاصله ی زمانی مشخص ؛ فرد به موضوع محرم شود .
در زندگی و تجربیاتی که انسان به دست می آورد می بینیم که همواره در حالانتخاب راه و مسیر است و این انتخابها به خاطر ویژگی خاصی است که توسط خداوند فقط وفقط به انسان اعطا شده است .
پیش نیاز اختیار آموختن علم و دانش است .
تفاوتیکه بین انسان و سایر موجودات و حیوانات توسط خدا قرار داده ، این تفاوت اصلی در یادگیریو آموختن علم است .
آدمی به خاطر داشتن این ویژگی تنها موجودی است که توانایی دخل و تصرفو مداخله در هستی را دارد و سایر موجودات فاقد این مداخله و دخل و تصرف هستند زیرااختیار در آنها تغذیه و اعطا نشده است .
تعریف اختیار :
انسان همیشه می تواند از بین گزینه ها و گذرگاه ها و راه های مختلف یکیاز آنها را انتخاب کند . این معنای اختیار است .
قدرت و توانایی انتخاب هاست که باعث تغییرات و ادامه ی حیات و زندگی درانسان می شود .
انتخاب ها سبب ادامه و پایان و شروعی دوباره در انسان می شود و این همانمعنای جمله ی : پایان هر نقطه سر آغاز خط دیگری است ؛ می باشد .
وقتی صحبت از اختیار و انتخاب های گوناگون می شود ؛ یک سری کارهای سخت و سنگین و مشکل به ذهن ما خطورپیدا می کند و یا کشف و تحقیق اصول سخت و حل مسائل طاقت فرسا به ذهن ما می رسد .
در صورتی که در ثانیه به ثانیه و لحظه به لحظه ی زندگی تاثیر انتخاب هایما لحظات بعدی ما را می سازد .
واژه ی اختیار و انتخاب ها در وادی هفتم به شکل بسیار خوبی مورد کاوشو بررسی قرار گرفته است . کلماتی در تیتر وادی به کار رفته است که آنها را معنا میکنم .
رمز : همان یافتن راه
راز : مسیری که طی می کنیم
حقیقت : آنچه به دنبالش هستیم .
کشف : کشف به این معناست که آنچهدر صور پنهان و غیر قابل دید است را با پیدا کردنش به صور آشکار تبدیل می کنیم .
در واقع کشف تبدیل صور پنهان به صور آشکار است . و برای فهم و کشف آنآدمی باید بهای سنگینی را پرداخت کند و آنهایی که نمی خواهند بهای سنگین بدهند به غیرحقیقت یا افسانه روی می آورند .
ارشمیدس ریاضی دان برجسته ی یونانی می گوید : پاسخ بسیار آسان است امااندیشیدن و یافتن راه بسیار سخت است.
علمی که کشف شده و در دسترس است را به راحتی می توان فهمید چون با پیداشدن راه حل انجام کار و فهم آسان به نظر می رسد .
تعریف حقیقت : اصل و ریشه و خمیر مایه ی هر چیز ، نهایت خوش بختی آدمیدر می بردن به اصل هر چیزی را حقیقت گویند .
هدف یک بنا شناخت اصل و ریشه یک ساختمان خوب است هدف یک ریاضی دان کشفاصول ریاضی است . در همین اعتیاد خودمان هدف شناخت اصل و اساس انسان و مواد مخدر ودرمان است .
تلاش تمام دانشمندان و هنرمندان دست یافتن به حقیقت ماهیت و اصل یک موضوعاست . یعنی در واقع کار و تلاش آنها رسیدن به حقیقت است . در صورتی که تلاش برای رسیدنبه حقیقت باشد آن چیزی که کشف و یا اختراع و یا ساخته و ترسیم می شود زیبا و و قابلاحساس و لذت بردن در خود فرد و افراد دیگر می شود .کسانی که به حقیقت یک موضوع نرسیدندبه باطل رسیدند . مصداق همتن شعری است که حافظ گفته است .
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند . پس اگر به حقیقت رسیده بودند که بهافسانه ساختن پناه نمی بردند .
مانند اعتیاد و درمان آن که سالها به خاطر این که راه درمان پیدا نشدهبود بسیار سخت و طاقت فرسا بود ، اما الان که روش درمان توسط آقای مهندس کشف شده استراحت و آسان می باشد چرا که رمز و راز درمان پیدا شده است .
مثال باغ *******
شرط استفاده از یک باغ چیست ؟ این که ابتدا شخص در باغ باشد . با بودندر باغ است که فرد می تواند از میوه های باغ استفاده کند . این همان رمز یا راه است .
با بودن در باغ فرد می تواند درخت ها را ببیند و از میوه ها استفاده کردهو یا در زیر سایه درختان استراحت کند . این راز یا مسیری است که می گوییم . شناخت فرداز باغ با گردش در آن بدست می آید . تلاش و کوشش فرد که با آگاهی و علم بدست می آیدو به نتیجه می رسد همان برداشت فرد را رقم می زند.
مهم نتیجه ی درستی است که در آخر کار بدست می آید . برداشتی که از حرکتما به وجود می آید است کاشکل و نوع تغییرات بعدی را مشخص می کند .
مثلا برداشتی که از سقوط آزاد و ترک داریم با روش دی اس تی چه تفاوت هاییدارد .
در ترک کردن فرد هر روز منتظر است که بهتر شود ولی می بیند که با گذشتزمان هر روز وضعیت جسمی و روانی او بدتر و بدتر می شود . اما در روش دی اس تی هر روزبهتر و بهتر شده و درمان صورت می گیرد .چرا این طور است زیرا حقیقت امر در ترک پیدا نشده و در کنگره به درمان که یک حقیقت است می رسیم .
در وادی مثال مسیر تهران -- تبریز را می زند که اول شرط رسیدن به تبریزآن است که در تهران باشید . این مثال به خوبی به سوال خیلی ها جواب می دهد که می پرسندچرا من سه سال است کنگره می ایم ولی درمان نمی شوم . همسایه مان درمان شده ولی من هم چنان به درمان نمی رسم . علت با توجه به مثالتهران تبریز که تو اصلا تهران نیستی ؛ تودر مشهد هستی و می خواهی به تبریز بروی .
چرا درمان نمی شود ؟ زیرا اول باید مسافت بین مشهد تا تهران را طی کندو تازه به تهران که رسید راه برایش پیدا می شود . در مشهد راه نامرئی بوده و با رسیدنبه مبدا که تهران است راه نمایان می شود و تازه می تواند قضیه را شروع کند .
مثلا کسی که بخواهد دانشگاه برود بایستی دوازده سال درس بخواند تازه بعداز این دوازده سال اجازه ورود به دانشگاه را پیدا می کند و راه دانشگاه برایش مرئیمی شود . کسی که در مهد کودک یا کلاس چهارم ابتدایی درس می خواند رفتن به دانشگاه برایشزود است و البته معنا و مفهومی تیز برایش ندارد .
نکته : سال های سال باید طول بکشد تا یک انسان به رمز یک موضوع محرم شود .
حقیقت شامل دو بخش است : 1 - رمز 2 - راز
رمز برای 95 درصد انسان ها نامرئی است .
سوال : رمز هر موضوع برای چه کسانی نامرئی است ؟
برای آنهایی که هنوز نسبت به آن موضوع محرم نشده اند .
سوال : پیش نیاز محرم شدن چیست ؟
برای محرم شدن ابتدا به ساکن باید محرومیت را تجربه کرد و فرد سال هایسال بایستی در محرومیت به سر ببرد تا در یک موضوع محرم شود . مثل اعتیاد باید سالهاخماری و دردهای ناشی از اعتیاد را بچشد تا راه درمان برایش گشوده شده و برای عبور ازاعتیاد به رمز آن محرم شود .
نکته در این جاست که فاصله ی زمانی بین محروم بودن تا محرم شدن در افرادمتفاوت است . برای محرم شدن باید حس تمیز و پالایش شود .
مثل اقای مهندس که از زمان اولین ترک شان در سال 63 دوازده سال طول کشیدتا سال 75به کشف راه درمان و روش دی اس تی محرم شوند .
این زمان برای همه ی ما اتفاق افتاده است .
ممکن است یک رهجو به کنگره بیاید و راهنما هر چه به او بگویند را متوجهنشود . علت آن است که آن رهجو هنوز محرم نشده و محرومیت های لازم را تجربه نکرده است .
هنوز راه های مختلف را طی نکرده و ارزش راه درست را نمی داند . زیرا کوچهپس کوچه های تاریکی و بن بست های مختلف را طی نکرده است .
شاخص مهم برای محرم شدن چیست ؟ حس است که با تزکیه و پالایش آمادگی محرمشدن را پیدا می کند .
پس حس انسان در قسمت اول که همان رمز است دخیل می باشد .
حس باید خالص شود یا اگر کاملا خالص نشود ولی باید پالایش شده باشد .
پس برای پیدا شدن و درک حقیقت دو قسمت لازم است
الف : حس که در واقع همان قلب است ( رمز ) ؛ یعنی برای نمایان شدن راهو یافتن آن باید قلب پالایش شود .
ب : عقل ( راز ) نیمه دوم یا همان چیزی که برداشت میکنیم .
کسی که دارای قلبی سرشار از کینهو تنفر و دشمنی است راه را پیدا نمی کند و اگر حتی راه را بیابد باز آنرا گم خواهدکرد .
مانند کسی که سه یا شش ماه به کنگره می آید و چون پالایش نکرده و به میزانلازم نرسیده است در گیر حاشیه شده و خود به خود راه را گم کرده و از کنگره بیرون میرود .
اگر در حد لازم حس پالایش شده ای داشته باشد فقط چشم گفتن را بلد می شودو هر کاری را که راهنما از او بخواهد انجام می دهد . و در غیر این صورت گوش که نمیدهد قیاس کرده و تازه طلبکار هم هست و نسبت به فرامین راهنما مقاومت می کند .
این ساختار تنظیم یافته ی کائنات است که به انسانی که محرم نشده اجازهی ورود یا خروج را نمی دهد . پس باید تغییرات لازم را در خود به وجود آورد تا از یکموضوع بگذرد .
در صورتی که محرم نشده باشی باعث تخریب در خود و دیگران خواهی شد . پسباید آمادگی لازم را داشته باشی .
منظور از راه چیست ؟
راه انواع مختلفی دارد . راه ثروتمند شدن یا راه رسیدن به علم و آگاهیو که در همه ی این راه ها رمز و راز موجود است . ده سال است می خواهد پول دارشود ولی راه پول دار شدن برایش نامرئی است . چرا که هنوز محرم نیست و تزکیه نکرده وهمان است که در قرآن می فرماید : فی قلوب هم مرضآ فزاد هم الله مرضا .
آلودگی ها آنقدر باید کم شده و پایین بیاید تا راه قابل دید و مرئی شود .
یک راه خوب چه ویژگی هایی دارد ؟
انسان به دلیل این که خواسته های زیادی دارد در قبال این خواسته هایشحرکت می کند و برای حرکت باید در یک راه قرار بگیرد . اینها همه درونی هستند . دادنهر چیز به هر کس توسط خداوند در همین است که آنکه قلب مهربان تر و خوش دل تری داردیک سری چیز ها به او داده می شود . چرا که نیمه ی اول که قلب است و همان تزکیه و پالایشحس است را گذرانده اند و سپس در راستای عقل و فرمان عقل حرکت نموده اند .
در واقع اگر قلب و عقل را به شکل متعارف داشته باشم بهترین و بیشترینتغییرات را می توان در جسم و جهان بینی و روان به وجود آورد .
اصل کمترین کنش چیست ؟
برای اینکه یک تغییر به وجود آید هستی و کائنات راهی را جهت این تغییراتانتخاب می کند که کمترین تلفات و سختی و آسیب و برخورد را در خود داشته باشد .
انسانها نیز از طبیعت الگو می گیرند پس اگر ما هم مانند طبیعت راهی راکه کمترین کنش را داشته باشد انتخاب کردیم به نتیجه ی مطلوب می رسیم .
بهترین راهی که هستی انتخاب می کند راهی نیست که کوتاه ترین و سریع ترینراه باشد بلکه راهی است که کمترین کنش را در خود داشته باشد .
مثل درمان اعتیاد که الگوی آن از طبیعت گرفته شده و دارای کمترین آسیباست .
اگر ترک هایی را که قبل از آمدن به کنگره با روش تدریجی مقایسه کنیم معناو مفهوم بهترین راه را درک می کنیم .
مثلا بهترین راه برای کاهش وزن چیست ؟ آیا کوتاه کردن روده و کوچک کردنمعده و یا استفاده از قرص های لاغری ؟ و یا کاهش وزن به روش تدریجی و آرام آرام ؟ کدامیک از این راه ها کمترین آسیب را در خود دارد ؟ پس نتیجه می گیریم که حس به اضافه یعقل همان کشف و برداشت و همان معنای وادی هفتم می شود .
پس برای درک و کشف حقیقت هم قلب و هم عقل مورد نیاز است تا برداشت ماندرست باشد و به حقیقت برسیم .
این را هم باید در نظر داشت که اگر حس آلوده شد مسائلی که قبلا برای مانقابل دید بوده نامرئی خواهند شد .
رجوع به ضد ارزش ها راه و رمز و راز کشف شده جهت حقیقت را برای ما نامرئیخواهند کرد و این دلیلی است برای این که بدانیم انسان جاری است
نکته ی آخر : وجود همسفر در کنگره و آمدن شان هم برای مسافر و هم برایخود همسفر لازم و ضروری است چرا که اگر مسافر شروع به سفر نموده و همسفرش به کنگرهنیاید به خاطر آموزش هایی که مسافر می گیرد بعد از مدتی اختلاف فاز در آنها به وجودخواهد آمد و مشکلات زیادی برای هر دو آنها پیش می آید و آمدن همسفر و همراهی با مسافرشباعث پیشرفت و به حداقل رسیدن مشکلات در هر دوی آنها خواهد شد .
درباره این سایت